محل تبلیغات شما

خستم خسته



این روزها از همه چیز متنفرم، از پرنده هایی که آن پشت دارند سروصدا میکنند و صدای بچه گربه در میاورند، و مامان بچه هام که پشت دیوار خانه مان میخوابد و کاری که به آن مشغول هستم. به سرم میزند بروم بالا و بگویم نمیخواهم آقا نمیخواهم. مگر زور است؟ نمیخواهم. والا بخدا نمیخواهم از همان روز اول هم نمیخواستم. تا کی هی رعایت کنم اعصاب خودم را خورد کنم؟ اعصاب شمارا خورد کنم بهتر است تا خودم. این روزها کلافه ام. نیاز دارم کمی درک شوم. نیاز دارم تنها نباشم و دو نفری من را آدم بهتری کنیم.
این روزها به هر سمتی میروم میبینم تنهام. میبینم کسی جایی منتظرم نیست. جایی ندارم که بروم. تپه ای نریده ندارم. از همه جا رانده و مانده و مرده ام. رغبتی به هیچ چیز ندارم و آینده ای نمیبینم. این روزها پوچ و توخالی ام. آرزویی هم ندارم. میخواهم بروم و بمیرم. از اینکه برایم کار و موقعیت ایجاد کنند متنفرم.
این روزها نیروی محرکه ای ندارم، خوشحال نیستم.
این روزها عصبانی ام. دارم میسوزم. دارم میمیرم. دارم بگا میروم.
خانه ای میخواهم که برای خود من باشد. تنها باشم. کسی غر نزند.
میدانی این روزها همش میفهمم هیچ جا کسی برایم نریده است. یک کپه ناامیدی متحرکم. متعلق به هیچ جا نیستم. گمم. 

- دارم غلط زندگی میکنم
سیگار خیالیم را گوشه لبم میگذارم و فندک میکشم. کنار پنجره ای که نیست و بادی که نمی وزد به دریاهای افق خیره میشوم، باز فصل مهاجرت لک لک هاست. پرنده ها خیلی آزادند، مشکل انسانها این است که قلمرو تعیین میکنند و از آن محافظت میکنند. مشکل انسانها اشرف مخلوقات بودنشان است که اینهمه مسئولیت خیالی روی دوششان گذاشته و در زمین خون به پا میکند. 
برمیگردم لبه تخت، عطسه میکنم، چون هوای اتاق با هوای بیرون متفاوت است شامه ام را سخت قلقلک میدهد. ماسه های کف اتاق را با دست کنار میزنم، همیشه یادم میرود کجا گذاشته ام. با صدای ناتیف پیدایش کردم. ناتیف از یک ناشناس، که میخواست معرفی کنم. یک فحش کشدار نوشتم، پاک کردم، بیخیال، ارزش ندارد. پیام دیگری نبود، به جز سه هزار و نهصد و بیست و هفت پیام دیگر از خیلی ها که دوستیم و دوست نیستیم. هیچ پیام مهمی نبود. تو بگو یکی. فهمیدی چی میگم؟ 
- تصور کنم اینکه اینجایی و، همه زندگیم واژگون باشه و، بشینم چشامو ببندم فقط، به تو فکر کنم، از تو و باز به تو.
خودکارم را گوشه لبم گذاشتم و یک کام عمیق گرفتم، بعد روی کاغذ خاموشش کردم
- بیدار شدم، نبودی، همین.

آخرین جستجو ها

postsikegvert قدمگاه مناقصات و مزایدات Patricia's info مطالب وبلاگی George's game Danny's site کافه مقاله بچگی وبلاگ تخصصی نرم افزار .آهنگ موبایل